سعیده فتحی/شهرآرانیوز، از چند هفته قبل از شروع رقابتهای المپیک حواشی دامن بسکتبال ایران را گرفت البته قبل از آن هم حواشی حول این تیم کم نبود، اما بعد از المپیک صدای اعتراضها بلندتر شد و قشرهای مختلف در این جامعه شروع کردن به صحبت کردن و از مشکلات و حواشی حرف زدند. نقطه آغاز آن هم محمد جمشیدی و چند بازیکن ملی پوش دیگر بودند که پرده از خیلی اتفاقات برداشتند و مشخص شد که تیم ملی کشورمان تا چه اندازه با حواشی و مشکلات دست به گریبان بوده است. بعد از آن نوبت به داوران رسید و یکی پس از دیگری لب به سخن گشودند تا باز هم مشخص شود در این بخش فدراسیون تا چه اندازه کوتاهی کرده و باعث به وجود آمدن مشکلاتی شده است. برخی باشگاهها هم با کناره گیری از رقابتهای زنان و بیان کردن مشکلات، مخالفت خود را با مدیریت رامین طباطبایی نمایان کردند. اختلاف بین فدراسیون و باشگاهی مثل شیمیدر هم دیگر بر کسی پوشیده نیست.
حالا، اما نوبت به مسئول سابق تدارکات تیم ملی رسیده است، فردی که همه ما از بچگی او را کنار ملی پوشان دیده ایم و به گفته خودش ۱۶ سال است که این تیم را همراهی میکند، اما حالا بخاطر حواشی که به وجود آمده نه تنها از تیم ملی کنار گذاشته شده بلکه میگوید او را حتی به سالن آزادی هم راه نمیدهند تا مسابقات لیگ برتر را نگاه کند! محمد احمدآبادی مثل صندوق راز بسکتبال میماند، او از اتفاقاتی که در بسکتبال میافتد باخبر است و خیلی چیزها را به چشم دیده است و با اینکه تصمیم گرفته درباره جفایی که در حق او شده صحبت کند، اما باز هم جانب احتیاط را رعایت میکند و از خیلی رازها و اتفاقات حرف به میان نمیآورد. به هر حال او تصمیم گرفت در جمع خبرنگاران درباره حواشی اخیری که برای او و تیم ملی بسکتبال رخ داده صحبت کند که در ادامه آن را میخوانید.
میخواستند همه چیز را گردن من بیاندازند
آقای احمدآبادی، چه شد که تصمیم گرفتی با برخی خبرنگاران صحبت کنی؟
به خاطر بیعدالتیهایی که در این فدراسیون صورت گرفته البته نه اینکه، چون حالا خودم از تیم ملی کناز گذاشته شدم بخواهم صحبت کنم. همه بازیکنان هم میدانستند این کادر (کادرفنی و مدیریتی تیم ملی) پس از المپیک تغییر خواهد کرد. من از کودکی عشق این را داشتم که به تیم ملی خدمت کنم، اما بعد از المپیک و از آنجا که به ویژه اسطورههایی مثل صمد نیکخواه بهرامی و حامد حدادی قصد خداحافظی داشتند، تیم ملی دیگر برای من جذابیتی نداشت. فدراسیون رفتارهای زنندهای با من داشت که باعث شد از شما (خبرنگاران) خواهش کنم با من صحبت کنید.
کمی درباره همین ناعدالتیهایی که با تو شد توضیح میدهی؟
از کجا شروع کنم؟! بگذارید از آخر به اول بیایم! برای مثال همان اتفاقاتی که در فرودگاه افتاد. فدراسیون فکر کرد من دیوار کوتاهی هستم و میتواند همه اتفاقات را به گردن من بیاندازد. دیدید که با کنار گذاشتن من از سفر اسپانیا (۲ دیدار تدارکاتی با اسپانیا پیش از المپیک توکیو) این اتفاقات شروع شد. درحالی که عازم سفر بودیم در فرودگاه به من گفتند که نمیتوانی تیم ملی را همراهی کنی! وقتی در فرودگاه از اتوبوس پیاده شدم به من گفتند نمیتوانی با تیم ملی به اسپانیا بروی! من ماندهام ساعت ۱۲ نیمه شب، آن هم در روز تعطیل، کدام ارگانی چنین تصمیمی برای من گرفته! یا اگر چنین تصمیمی از قبل گرفته شده چرا در فرودگاه و نیمه شب به من میگویند! مگر نمیتوانستند صبح به من اطلاع دهند؟
بدون وکیل حکم برائتم را گرفتم
ممکن است درباره همان جریان فرودگاه بیشتر توضیح دهی؟
ببینید حتی در مصاحبههایی که انجام میشد هم میگفتند «خاطی» یا «خاطیان». خب منظور از «خاطی» من بودم! اما بیگناهی من ثابت شد. (حکم برائتش از دادگاه را به موجب بند ۴ اصل ۳۷ قانون مجازات کیفری به خبرنگاران نشان میدهد) خاطیان هم کسانی بودند که در ظاهر اتفاقی برایشان نیفتاد، ولی مستندات چیز دیگری میگوید.
دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ از تو خواستند مسئولیت اتفاقات پیش آمده (آوردن اقلام غیرمجاز) را برعهده بگیری؟
نه! کسی نمیتواند من را مجبور به کاری کند. چنین روحیهای ندارم. من هر وقت بخواهم کاری انجام دهم آن را دلی انجام میدهم. خیلی حرف و حدیثها بود، ولی واقعیت نداشت. شاید اینطور تلقی میشد که من به دلیل سمتی که در تیم ملی داشتم و آخرین نفری بودم که از فرودگاه بیرون میآمدم، آنجا گیر میکنم و میتوانند همه چیز را گردن من بیاندازند.
به من گفتند برای بازیکنان دیگر را هم برعهده بگیر، فدراسیون پشت توست
بالاخره از تو چیزی خواستند. درست است؟
بله، فردای آن روز وقتی به فدراسیون رفتم، یکی از اعضای مهم فدراسیون به من گفت: «تو برای بازیکنان دیگر را هم برعهده بگیر و فدراسیون پشت توست!»، اما من چرا باید مسئولیت بقیه را گردن بگیرم؟ جالب آنجاست که فدراسیون کمیته انضباطی تشکیل میدهد و برخی افراد به آن کمیته میآیند و اقرار میکنند که این کار را کردهاند، اما کمیته انضباطی هیچ کاری نمیکند! هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
یعنی بازیکنان به کمیته انضباطی آمدند و آن اتفاقات را گردن گرفتند؟
بله! ۹ نفر آمدند و همه اشتباه خود را قبول کردند.
آن ۹ نفر، همه بازیکن بودند؟
بله. گفتند یک جلسه دوستانه است در حالی که دبیر فدراسیون، رئیس کمیته انضباطی و مدیر تیمهای ملی هم در آن جلسه بودند. آنها با کنار گذاشتن من از سفر اسپانیا و المپیک به جامعه بسکتبال اینطور القا کردند که من مقصرم!
از ایزدپناه شکایت کردم
علیه تو مصاحبههایی هم شد...
من برای آقای ایزدپناه احترام بسیار زیادی قائلم. ایشان مربی بزرگی هستند، اما آیا ایشان قاضیاند که قصاص قبل از جنایت میکنند؟ چطور رئیس فدراسیون اجازه میدهد که ایشان چنین مصاحبهای بکنند؟! من هنوز محکوم نشده بودم، ولی ایشان در آن مصاحبه همه چیز را گردن من انداخت! یعنی کسی در فدراسیون نبود که جلویش را بگیرد؟ آیا جناب ایزدپناه در سفر همراه ما بود؟ در فرودگاه بود؟ آیا چنین چیزهایی را دید؟ چه کسی این اطلاعات غلط را در اختیار آقای ایزدپناه گذاشت تا چنین مصاحبهای علیه من انجام دهد؟
و واکنشت چه بود؟
من از ایشان شکایت کردهام. وکیل گرفتهام و تا آخر این راه را میروم. فدراسیون نباید با قدرت کاذبی که دارد این بیعدالتیها را اعمال کند و آنچه را که خودش میخواهد به کرسی بنشاند.
در ماجرای فرودگاه تبرئه شدی و گفتی روشن شده که چه کسانی مقصرند. خب چه کسانی محکوم شدند؟
این را زمان به شما نشان میدهد. حکم برائت من آمده و تا آخر که مخفی نمیماند. اما به نظر من مقصر اصلی این داستان مدیریت تیم ملی است که نتوانست این موضوع را مدیریت کند. ۱۶ سال است که در این بسکتبال زحمت میکشم چرا در این ۱۶ سال این اتفاق نیفتاده بود؟ چرا الان و در زمان این فدراسیون باید چنین اتفاقی بیفتد؟!
میگویند کسی این جریان را لو داده... حتی میگویند عکس تو در دست ماموران فرودگاه بوده و دنبالت میگشتند!
این را خودم هم شنیده بودم که عکسم دست ماموران بوده، ولی نمیدانم...
خب چیزی را که دیدی بگو. به نظرت جریان را لو داده بودند یا خیلی اتفاقی شد؟
هر حدسی را میتوان زد، ولی هربار که به فرودگاه میآمدیم، به خاطر احترام به تیم ملی بازرسی نداشتیم، ولی آن موقع یک تیم خاص در فرودگاه انتظار ما را میکشید! و جالب اینجاست که یکی از همکاران شما قبل از آنکه پرواز ما در فرودگاه به زمین بنشیند، شروع به انتشار این خبر کرده بود. پس صد در صد این ماجرا از قبل برنامهریزی شده بود.
گفته میشود یک بازیکن هم از فرودگاه خارج شده بود، اما او را بازگرداندند.
ببینید همه حواشی و کدورتها در تیم ملی از همین ماجرا آغاز شد. یک یازیکن که فرودگاه را ترک کرده برمیگردانند و بازیکن دیگری که ادعای صمیمیت و برادری با او داشت، مثل آب خوردن او را میفروشد و فردا که اردو تشکیل میشود انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است.
اما هردو تکذیب کردند!
به خاطر منافع شان و به خاطر اینکه این جریان را ببندند و آن را فراموش کنند، تکذیب کردند.
آیا ۴۶ بطری در یک کوله پشتی جا میگیرد؟!
انگار چندان سخت هم تبرئه نشدی.
من آنقدر به خودم مطمئن بودم که اصلا وکیل هم نگرفتم. رفتم صریح حرفهایم را به قاضی زدم و او هم متوجه شد فردی که تدارکات تیم ملی است نمیتواند مسئول همه چیز باشد. کشفیاتی که در فرودگاه انجام شد چقدر بود؟ من از شما میپرسم آیا ۴۶ بطری در یک کوله پشتی جا میگیرد؟! یا با عقل جور درمیآید که تدارکات تیم ملی به بازیکن تیم ملی دستور بدهد که فلان کالای غیرمحاز را به ایران بیاور؟! واقعا بازیکن تیم ملی باید عقلش را از دست داده باشد که با این حرف چنین کاری بکند.
میتوانی صراحتا بگویی کدامیک از اعضای فدراسیون بسکتبال از تو خواستند که کل این ماجرا را گردن بگیری؟
گفتم که یکی از اعضای مهم فدراسیون، فردای آن روز به من گفت که برعهده بگیر و فدراسیون پشت توست، اما هرچه پیش رفتیم، رفتار فدراسیون علیه من بود. بالاخره من آبرویی در این بسکتبال داشتم، اما فدراسیون بسکتبال با قدرت کاذبی که داشت میخواست فقط من را خراب کند. مگر میشود تیم ملی بسکتبال بدون تدارکات و ماساژور برود اسپانیا یا برود المپیک؟
رئیس فدراسیون به جای سفر به لتونی باید مشکل ملی پوشان را حل میکرد
کسی از فدراسیون پیگیر کار تو بود؟
به موضوع خوبی اشاره کردید. اگر رئیس فدراسیون از آن ترمینال خارج نمیشد و میایستاد و میدید چه کسی مقصر اصلی است، این ماجرا بسیار بهتر مدیریت میشد و دستکم اینهمه بیعدالتی در حق من نمیشد. یا کسانی بودند که به او مشاوره دادند تا همه چیز را گردن من بیاندازند و عملا هم این کار را کردند. مشکل فدراسیون ما ایناست که از همه لحاظ مدیریتی است. نمیگویم تیم ملی جوانان مهم نیست، ولی تیم ملی بزرگسالان پیش از المپیک مهمتر است یا تیم جوانان که نتایجیش تقرییا مشخص بود. آیا رئیس فدراسیون ۱۵ روز پیش از المپیک باید همراه تیم جوانان به لتونی برود؟ کدام رئیس فدراسیونی چنین کاری میکند؟
مدیریت تیم ملی در توان قاسمی نیست
گفتی مقصر مدیریت تیم ملی بود. منظورت از مدیریت، سرپرست وقت تیم ملی است؟
من احترام بسیار زیادی برای سرپست پیشین تیم ملی قائلم. آدم بسیار خوبی است و من هم او را بسیار دوست دارم، ولی شما نمیتوانید از یک پزشک عمومی بخواهید جراحی مغز و اعصاب را انجام دهد. واقعا مدیریت تیم ملی در توان ایشان نبود. با سابقهای که در تیم ملی دارم و با بزرگانی مثل آقایان نوربخش، رضا مشحون و سررشته داری کار کردم اصلا قابل قیاس با ایشان نیستند. تصمیم گیریهای این فدراسیون برپایه روابط ومنافع شخصی است نه منافع بسکتبال. چون شخصیتهای بزرگتری داریم که خیلی بهتر میتوانند تیم را مدیریت کنند و بازیکنان هم احترام زیادی به آنها میگذارند. این فقدان مدیریت صحیح، خیلی به ضرر بسکتبال ما تمام شد و اگر با این روال پیش برویم در آینده هم میبینید که مشکلات بسیار بزرگتری پیش میآید.
چرا هاشمی قبول نکرد با تیم ملی ادامه دهی؟
خب ایشان سرمربی تیم ملی است و حق دارد با کادری که میخواهد کار کند. من واقعا به نظرش احترام میگذرام و برای ایشان و تیم ملی بسکتبال آرزوی موفقیت میکنم.
من مقصر درج شماره اشتباه روی پیراهن حسین زاده بودم
کمی به اشتباهات خودت هم برسیم. غیر از موضوع فرودگاه، درج شماره اشتباه پشت پیراهن یکی از بازیکنان تیم ملی که سرپرست فدراسیون هم سر آن بسیار شماتت شد از وظایف شما بود که حواشی بسیاری به همراه داشت...
من کاملا اشتباهم را میپذیرم. یعد از آنکه مشکل خدمت سربازی سالار منجی حل نشد تصمیم گرفتند حامد حسینزاده را جانشین او کنند. ما ساعت ۱۱ شب باید به فرودگاه میرفتیم و ساعت ۴ بعدازظهر به من گفتند این جابجایی انجام شده و من فقط تلفنی آن را با چاپخانهای که شماره پیراهنهای تیم ملی را چاپ میکرد، هماهنگ کردم. همه لباسها پکشده و به بازیکنان تحویل داده شد، ولی چون حسینزاده لحظه آخر اضافه شد، خدا شاهد است که من پیراهن او را ندیدم. آن لباس از خود منیریه مستقیم به خانه حسین زاده رفت و خود حامد هم پیراهن را میگیرد و میگذارد داخل ساکش. در واقع خطای دید بین شمارههای ۹ و ۶ لاتین باعث میشود خود او هم پی به اشتباه نبرد. اشتباهم را قبول میکنم، اما در رختکن قبل از بازی ۲۰ نفر بودیم و کسی متوجه این اشتباه نشد. ۴۰ دقیقه در رختکن و ۴۰ دقیقه هم که تیم گرم میکرد، سرهم ۸۰ دقیقه این شماره در چشم بود و هیچ کس متوجهش نشد.
چه زمانی متوجه شدید؟
دقیقا موقع سرود ملی. یعنی اگر هنگام گرم کردن متوجه میشدیم، زمان داشتم تا با مترجم تیم ملی بروم و شماره را ظرف۲ دقیقه درست کنم. حتی آن سالنی که بودیم، جایی برای این کار هم وجود داشت که بعد از بازی آن را درست کردیم.
طباطبایی و قاسمی ساعت ۲ بامداد از هتل اخراج شدند!
درباره ماجرای قطر و خروج رئیس فدراسیون و سرپرست تیم ملی از حباب هم صحبت میکنی؟
منظور از حباب یعنی سالن، اتوبوس و هتل و اگر از این حبب خارج شوید، شما را اخراج میکنند و باید یا به کشورتان بازگردید یا هتل تان را تغییر دهید. همه به باخت تیم (مقابل سوریه) نگاه میکنند و کسی نمیگوید چه اتفاقی افتاد که ما باختیم. وقتی مدیر تیم و رئیس فدراسیون را ساعت ۲ بامداد از هتل اخراج میکنند، آبروی ما در سطح بین الملل رفت. شما فکر میکنید این اتفاق در روحیه تیم تاثیر نمیگذارد؟ از حباب خارج شده بودند و مشخص بود که آنها را جریمه میکنند.
ماموران فیبا از روی عکسی که مسعود قاسمی منتشر کرد به این اتفاق پی بردند؟
بله، ضمن اینکه آن عکس را فیزیوتراپ تیمملی گرفته بود که قسر در رفت و فیبا متوجه او نشد.
این فدراسیون برای اسطورههایش هیچ ارزشی قائل نیست
تیم ملی اسیر حواشی دیگری هم بود. مثل درگیری بازیکنان. درباره این موضوع هم چیزی میدانی؟
خب همیشه پیش از تشکیل تیم ملی حواشی از لیگ به وجود میآید. مثلا همین لیگ گذشته خودتان شاهدش بودید که از مسابقات شروع شد، ولی وقتی بازیکنان به تیم ملی آمدند در ظاهر وانمود میکردند که اتفاقی نیفتاده است. همیشه در تیم ملی عدهای با عدهای دیگر خوب یبستند، ولی برای منافع تیم ملی سعی میکنند فراموش کنند.
بین بازیکنان تیم ملی و بازیکنان دورگه هم دودستگی ایجاد شد. مثلا شنیدیم ارسلان و مایک رستمپور هم حسابی از خجالت هم درآمدند!
بله این اتفاق افتاده بود. ارسلان بازیکن بسیار خوبی است و واقعا این اتفاقات را به حساب مدیریت بگذارید. میتوانید درباره هر بازیکنی چنین فکری بکنید الی ارسلان! او خیلی بازیکن بزرگی است و در این فدراسیون بزرگترین ضربهها را خورد. اگر ارسلان بازیکن خوبی نبود چرا حالا از او استفاده میکنید؟ چرا دوسال از بهترین سالهای ارسلان را از او گرفتید؟
طی ۱۶ سالی که در تیم ملی بودی این درگیریها پیش نمیآمد؟
درگیری لفظی چرا، ولی هیچوقت زد و خوردی اتفاق نیفتاده بود، هیچوقت. این فدراسیون برای اسطورههایش هیچ ارزشی قائل نیست. فکر نمیکنم بازیکنی بزرگتر از حامد حدادی داشته باشیم. حدادی از چین که برگشت با مصدومیت زانو آمد و نیاز به درمان قوی داشت، اما این موضوع هیچ اهمیتی برای فدراسیون نداشت. حدادی بین تمریناتش به قلهک میرفت برای فیزیوتراپی.
همه از فدراسیون رفتند غیر از خواهرزاده طباطبایی
مگر تیم ملی فیزیوتراپ نداشت؟
چرا داشت، ولی با تمام احترامی که برای فیزیوتراپ تیم ملی قائلم، این کار از عهده او خارج بود. اگر از عهدهاش برمیآمد حدادی مجبور نبود بین دو تمرین برود قلهک و ساعت ۵ خسته و کوفته بازگردد. تنها چیزی که در این فدراسیون زیاد استفاده شده، جلدهای احکام است. چطور ممکن است در یک کمیته ۵ نفر تغییر کنند؟ کمیته مسابقات و داوران، امور بینالملل، تشریفات و. تنها کسی که در این فدراسیون عوض نشده پیمانکار ثابت فدراسیون و امور مالی فدراسیون است!
که او هم آرش سعدی پور خواهرزاده آقای طباطبایی است...
بله، مدتی پیش برای بازیکن جوانی که کلی روی او سرمایهگذاری شده و به المپیک رفته مشکلی پیش آمد، در حالی که خود بازیکن هم در آن اتفاق حصور نداشته و برادرش با پیمانکار فدراسیون در پارکینگ درگیری لفظی پیدا میکنند. فکر میکنید اگر پیمانکار با رئیس فدراسیون نسبت خانوادگی نداشت، به نظر شما پیمانکار اخراج میشد یا بازیکن تیم ملی؟! او هر روز صبح مثل کارمندان فدراسیون وارد فدراسیون میشود و به دیزاین سالن که انگار مهمترین وظیفه این فدراسیون است میپردازد. انگار کار بزرگ فدراسیون همین بازسازی سالن آزادی است و کارهایی مثل استعدادیابی و مدیریت تیمهای ملی در مرتبههای بعدی اهمیت قرار دارند.
به من اجازه نمیدهند وارد استادیوم آزادی شوم
فدراسیون برخوردی هم با تو کرد؟
بله چند روز پیش که میخواستم وارد سالن آزادی شوم، از فدراسیون به حراست گفته بودند که من را به سالن راه ندهند، اما آنها پاسخ دادند که من در سالن آزادی بزرگ شدهام و چطور میتوانند مرا راه ندهند؟! فدراسیون حالا از کسانی حمایت میکند که چند سال پیش آنها را به ماست و دوغ فروخت! با این رویه چند سال دیگر در تورنمنتها فقط شرکتکنندهایم! با روندی که این فدراسیون در پیش گرفته، سالهای آینده در آسیا و حتی غرب آسیا هم حرفی برای گفتن نداریم. برنامهریزی این فدراسیون فقط ظاهرسازی است. این حرف جامعه بسکتبال است و من دلم برای این بسکتبال میسوزد که زمانی ابرقدرت آسیا بوده است. بازهم گلی به گوشه جمال چند باشگاه و افرادی مثل آقای سلیمانی که تیمهای پایه را زیر پر و بال خود گرفته اند یا همین بازسازی آزادی اگر کمک باشگاهها نبود امکان نداشت انجام شود.
صمد در اکونومی مینشیند و رئیس در بیزینس کلاس
راجع به پیراهن حامد حدادی که به بازیکن دیگری داده شد هم صحبت میکنی؟
همه جای دنیا حرمت بازیکنان بزرگ خود را نگه میدارند. حامد حدادی مگر کم برای این بسکتبال زحمت کشیده؟ باور کنید اشکم درآمد وقتی در تلویزیون دیدم پیراهن او را به بازیکن دیگری دادند. سالار منجی بازیکن بسیار خوب است، ولی حدادی با زانوی مصدوم هم در المپیک مثل یک سرباز جنگید، اما فدراسیون حتی نمیتواند پیراهن اسطوره خود را حفظ کند. البته که سالاربه حدادی زنگ زده، ولی کسی نبوده که به این بازیکن جوان مشاوره دهد که این کار را نکند. صمد نیکخواه بهرامی از سال ۸۷ کاپیتان تیم ملی است. حالا صمد باید در اکونومی بنشیند و به سفر برود؟! آیا شخصیت ارسلان و صمد در این حد است؟ بازیکنان ساعتها در اکونومی مینشینند و ساعت ۵ صبحبه اسپانیا میرسند. ساعت ۱۰ تمرین میکنند و ساعت ۴ بازی میکنند. در فدراسیون گذشته دستکم برای اسطورهها بیزینس کلاس رزرو میشد.
خب البته اوضاع اقتصادی هم تفاوت کرده...
اوضاع بد اقتصادی فقط برای بسکتبال است؟ برای والیبال نیست؟ اگر مشکل مالی داریم چرا رئیس فدراسیون همه سفرها همراه تیمها میرود و به همراه مدیر تیمهای ملی در بیزینس کلاس هم مینشینند. اوضاع بد اقتصادی فقط شامل تدارکات و فیزیوتراپ و ماساژور میشود؟!
به قاسمی گفتم مایک مصدوم شده، گفت خب برود دکتر!
گویا درباره مایک رستم پور هم صحبتی داشتی.
رستم پور از المپیک مصدوم بود و هیچ درمانی نشد، ولی چون المپیک برایش مهم بود، حرفی نزد. من مثل برادرش بودم و در آمدنش به ایران هم نقش داشتم. مایک وقتی به ایران آمد فدراسیون برایش بلیت گرفت، ولی زمانی که میخواست از المپیک برگردد، انگار بازیکن تیم ملی نبود و به او گفته بودند خودش باید بلیت برگشت بگیرد! این رفتارها باعث شد که مایک خداحافظی کند. من به مدیر تیمها ملی زنگ زدم و گفتم مایک مصدوم شده، اما او گفت خب برود دکتر! این در حالی بود که مایک برای پیراهن تیم ملی مصدوم شد. واقعا صمد خیلی کاپیتان بزرگی است. اگر حامد و صمد نبودند خیلی به این بازیکنان سخت میگذشت، ولی صمد واقعا بزرگی کردند. مایک، آرون و فیلیپ خیلی احساس غریبی میکردند، اما صمد سعی میکرد با شوخیهایش همه را به هم نزدیک کند و جو را خوب نگه دارد.
و اینکه آیا از تیم ملی حقوق هم میگرفتی؟
دوران آقای مشحون چرا حقوق ثابتی داشتم، اما از این فدراسیون یک هزار تومانی حقوق نگرفتم و تنها چیزی که گرفتم پول تو جیبیهایی بود که به بازیکنان هم پرداخت میشد.
حرفی اگه باقی مانده بفرمایید...
من اگر این حرفها را مطرح کردم برای این بود که جامعه بسکتبال بیشتر بداند که در داخل این فدراسیون و تیم ملی چه گذشته است. ما دل مان برای بسکتبال میسوزد، چون در آن بزرگ شده ایم و الانم واقعا نگران آینده آن هستیم، با این نوع مدیریت بسکتبال ما ویرانتر از این خواهد شد و جامعه بسکتبال باید هوشیار باشد و اجازه ندهند دیگر چنین اتفاقاتی تکرار شود.